حجم سیاه دونده

ساخت وبلاگ
هفته‌ی پیش که یه عکس از چالش قرنطینگاری رو از تو گالریم به جیم‌جیم و میم‌الف نشون می‌دادم، کشف شد که میم‌الف خواننده‌ی وبلاگ چارلیه :| بگذریم از اینکه چقدر شوکه شدم و سطل آب یخ و این حرفا که دنیا انقدر کوچیکه که همکارم بیخ گوشم تو وبلاگ انقدر بهم نزدیکه و نمی‌دونستم، ولی باعث شد که بیش از پیش احساس کنم در معرض لورفتنم. البته میم‌الف نفهمید منم وبلاگ دارم، ولی جیم‌جیم که می‌دونست، هی واسه‌م چش و ابروشو کج‌وکوله می‌کرد که برم از میم‌الف اطلاعات بگیرم که پیدات کنم حجم سیاه دونده...
ما را در سایت حجم سیاه دونده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9monologue9 بازدید : 97 تاريخ : جمعه 14 بهمن 1401 ساعت: 1:18

شنبه نوبت داشتیم برای تعویض پلاک. دو هفته درگیر همین نوبت بودیم. یه بار گرفتیم و چون نامه‌ی راهور هنوز نیومده بود نوبتمون سوخت. بعد که نامه اومد سه روز متوالی سعی کردیم تا بالاخره گرفتیم. چون راس ۹ باز میشه نوبت‌دهیش و تا بجنبی تموم شده نوبتا. تو خونه هم نمیشه بگیری، چون فقط با کد ملی نوبت میده و ما که نداریم، میریم کافی‌نت خواهش می‌کنیم با کد ملی خودش برامون بگیره :/ نوبتمون برای ساعت یک‌ونیم بود، ولی آقای گفتن ساعتش مهم نیست، فقط روزش مهمه و ما همون اول صبح میریم، چون هر کاری اول صبح بهتر راه میفته. هر چی همه گفتیم بابا اینجوری هم نیست دیگه، گفتن نه، همون صبح. گفتم خب چه کاریه؟ شما برین سر کار، ظهر که برگشتین میریم دیگه، تایم نهار هم هست، از کارتون هم نمیفتین. منم هشت تازه از بیمارستان میام، یه‌کم بخوابم، لباسامو می‌خوام بشورم که تا عصر خشک شه. گفتن خیر. من و آقای قرار بود بریم، حجت هم گفت میاد باهامون. رفتیم و گفت زود اومدی حاجی، برو پارک کن یازده تشریف بیار :)) پارک کردیم و یه نیم ساعتی در خفا من حرص خوردم. ولی بعد گفتم بیخیال، حالا یه‌کم تو ماشین بشینی چی میشه؟ مساله بیشتر این بود که خوابم میومد و حیفم میومد زمان داره پِرت میشه. یه پیجی جیم‌جیم برام فرستاده بود که صاحبش تورهای خارجی می‌برد. گفته بودم دوست دارم دنیا رو بگردم، گفت بیا واسه اینکه تنها نباشی با اینا برو، امن هم هست. دیگه یه‌کم تو اون چرخیدم و یه سرانگشتی حساب کردم دیدم نه بابا، سفرهای خارجی به ما نیومده. بعدا به جیم‌جیم گفتم راجع به من چی فک کردی دقیقا که این پیجو واسه‌م فرستادی؟ :))) من پنجاه تومن و صد تومن پول دارم برم سفر؟ فقط یک سفر؟ مثلا زده بود تور فلان، ۹۸۰ دلار به اضافه‌ی ب حجم سیاه دونده...
ما را در سایت حجم سیاه دونده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9monologue9 بازدید : 137 تاريخ : شنبه 1 بهمن 1401 ساعت: 21:26

دقیق یادم نیست، ولی هفته‌ی پیش، فک کنم همون روزی که شبش تا منفی بیست درجه رفت مشهد، صبحش من بیمارستان بودم. چون بیمارستان صبح خیلی زود میرم، بعدش معمولا یه‌کم می‌خوابم. ولی اون روز به پیشنهاد من، با جیم‌جیم رفتیم برف‌بازی *_* خیلی خوش گذشت. پارکم خلووووت. انقدر منو تو برفا غلتوند و انقدر برف تو صورتش زدم که سرخ سرخ شده بود و منم عضلاتم گرفته بود فرداش. به خاطر تفاوت جثه، من توان اینکه اونو از جاش تکون بدم هم نداشتم و تنها چاره‌م که بدجنسی هم بود، همین بود که قسمت بی‌سلاح بدنش، یعنی صورتشو هدف بگیرم. بعدش دلم سوخت واسه‌ش انقدر سرخ شده بود. ولی کلا خیلی خوش گذشت :) امشب هم که رفتیم تا کوهسنگی، حوضش (به قول من) یا استخرش (به قول جیم‌جیم) یخ زده بود. قابل توجه تهران و سایر شهرهایی که انقدر میگن سرده، سرده. خجالت بکشین والا. تازه الان روزای خوبمونه اینطوریه، چند روز پیش که داشتیم از سرما تلف می‌شدیم رسما. اونا که رو سطحه، همه سنگ‌ها و یخ‌هاییه که ملت پرت کردن که مثلا یخشو بشکونن :)) روز مادر، یعنی شبش :) که جمع شده بودیم همه، اون شبم خوش گذشت. با اینکه پدر زن‌داداشم دو ماهه که فوت شده، ولی داداشم و خانمش هم اومده بودن. ما هم البته کمتر از همیشه بگوبخند داشتیم. ولی خب اسم‌فامیل بازی کردیم و حینش شوخی و خنده هم بود. همیشه مامان و آقای تو مهمونی‌هامون میشینن با عشق نگاهمون می‌کنن و از شوخی‌ها و سروکله زدن‌هامون کیف می‌کنن. اون شب هم دیدم رفتن تو آشپزخونه پشت اپن، ایستاده نگاهمون می‌کنن تا آخر بازی. بعدشم که تموم شد گفتم خب حالا یکی پاشه بره چایی بیاره. دیدم در لحظه آقای سینی چای ریخته‌شده و آماده رو آوردن گذاشتن وسط :) بعدم دیدم رفتن گوشیشونو از روی یه میز بر حجم سیاه دونده...
ما را در سایت حجم سیاه دونده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9monologue9 بازدید : 100 تاريخ : شنبه 1 بهمن 1401 ساعت: 21:26